جوان آنلاین: اظهارنظرهای متفاوت و متناقضی در رابطه با سگهای پرسهزن مطرح میشود. گاهی از سوی برخی مدیران و مسئولان و گاهی نیز کاربران فضای مجازی با انتشار تصاویری به جمعیت زیاد این حیوانات در برخی نقاط اشاره میکنند و اینطور نتیجه میگیرند که به طور کلی تعداد سگهای پرسهزن و بدون سرپرست در بسیاری از نقاط کشور زیاد شده است. در این میان، برخی غذارسانیها را دلیل افزایش تعداد سگها اعلام و برخی موارد دیگری را عنوان میکنند. به همین دلیل سراغ یکی از کارشناسان این حوزه رفتیم تا جمعیت واقعی سگهای پرسهزن را بدانیم و راهکارهایی برای کنترل جمعیت آنها بیابیم. از نظر فرزاد علیزاده، دبیر اجرایی ستاد مردمی دفاع از حقوق حیوانات ایران (سمدا) آمارهای اعلام شده درباره جمعیت سگهای پرسهزن نامعتبر است و نمیشود به آنها استناد کرد. او معتقد است حال که آمار درستی از این مسئله نداریم، نمیشود آن را به درستی تحلیل یا بررسی کرد. با این حال، اما به راهکارهای جهانی در این زمینه اشاره میکند که برخی کشورها با انجام آن به موفقیتهایی دست پیدا کردهاند؛ راهکارهایی که ما هم میتوانیم با اجرای آن جمعیت سگهای پرسهزن را آنطور که باید، کنترل کنیم تا خطرات و بیماریهای ناشی از حضور این حیوانات در نقاط مختلف شهرها و روستاها را کاهش دهیم. این دانش آموخته علوم مهندسی محیط زیست اقداماتی، چون کشتار سگها و حذف فیزیکی آنها به هر شکل را بیاثر توصیف میکند و میگوید اگر این راهکارها جوابگو بود، امروز دیگر سگهای پرسهزن منقرض شده بودند و حتی یک سگ بیسرپرست هم در کشور دیده نمیشد.
آیا آماری از سگهای پرسه زن یا تخمینی از آن وجود دارد؟ مشخص است بیشترین محل حضور این حیوانات کجاست؟
ما هیچ آماری در رابطه با سگهای پرسهزن نداریم و هر عدد و رقمی که تا امروز از جانب مدیران و مسئولان بیان شده، اعداد و ارقام غیرواقعی است؛ از دو تا سه میلیون گرفته تا اینکه اخیراً عدد ۱۰ میلیون را هم شنیدهام.
اما تنها پژوهشی که در این رابطه در ایران انجام شده، مربوط به مرکز تحقیقات «کیست هیداتید» دانشگاه علوم پزشکی در شهر کرمان است که آمار سگهای پرسه زن این شهر را ۶هزار و۷۰۰ اعلام کرد، این در حالی است که تا پیش از آن مدیران شهری کرمان، عدد ۱۷هزار را اعلام میکردند. عددی که اختلاف گمانهزنی مسئولان با اعداد واقعی پژوهش را به روشنی نشان میدهد.
اما یک فرمول در رابطه با تعداد سگهای پرسهزن وجود دارد که بر اساس جمعیت انسانی است؛ مثلاً تعداد این سگها به ازای هر ۱۰۰ نفر جمعیت. با توجه به این فرمول، در شهر کرمان عدد ۱/۲ است. این عدد به روشنی نشان میدهد آماری که مسئولان اعلام میکنند چقدر عجیب و غریب است.
آمار سگهای پرسهزن در کشورهای دیگر چگونه است؟
مثلاً در کنیا به ازای هر ۱۰۰ نفر، ۱۳ سگ پرسهزن وجود دارد، تانزانیا ۸/ ۱۵، پرو ۷/ ۱۶، بولیوی ۲۵، آرژانتین ۳/ ۱۸، مکزیک ۶/ ۳۳، تایلند ۹/ ۱۴، فیلیپین ۳/ ۲۶، اندونزی ۳/ ۱۹، سریلانکا ۵/ ۱۷، نپال ۳/ ۳۱ و زیمباوه ۴/ ۱۵، بنابراین حتی در آسیای جنوب شرقی هم نمیتوانیم خودمان را با این کشورها مقایسه کنیم. من عمیقاً معتقدم در مورد افزایش جمعیت سگها در کشور دارد بزرگنمایی و هیولاسازی میشود.
علت مشاهده جمعیت سگها در برخی مناطق چیست؟ در صورتی که این حیوانات در مناطق دیگری دیده نمیشوند یا تعدادشان به شدت کم است.
جمعیت سگها رابطه مستقیم با اکولوژی انسانها دارد، یعنی هرجا که انسان حضور دارد، شهرسازی یا روستاسازی میکند و به طور کلی ساکن است و پسماند از خود تولید میکند، به محلی مناسب برای حضور سگها تبدیل میشود. در واقع ظرفیت حضور سگهای پرسهزن با اقامت انسانها در آن منطقه است که شکل میگیرد، چراکه فضای امن، منابع غذایی و آب را برای این حیوانات ایجاد میکند. فراموش نکنیم در کشور ما روزانه هر فرد حدود ۶۰۰ تا هزارگرم پسماند تولید میکند که تقریباً نیمی از پسماندهاتر است و میتواند خوراک سگها و گربهها باشد.
به طور خلاصه اینطور میتوان گفت که این حیوانات به دلیل فاکتورهای متعدد دیگری، چون افزایش جمعیت جوامع انسانی، گسترش شهرنشینی و حاشیهنشینی، دفع نابسامان زباله، پسماند و ... است که دیده میشوند. البته عوامل دیگری نیز وجود دارد که باعث میشود سگها به نقاطی بروند یا نروند؛ مثلاً توپوگرافی منطقه، الگوی بارش، شرایط اقلیمی، وزش باد و حتی رفتار جامعه انسانی. مثلاً شما در میدان انقلاب تهران، سگهای پرسهزن نمیبینید، در صورتی که هم آب و هم منابع غذایی وجود دارد و هم استراحتگاه پیدا میشود، اما چرا جمعیت سگ پرسه زن نداریم؟ چون موضوع جمعیت سگها یک موضوع کاملاً پیچیده است و به عوامل گسترده و متعددی بستگی دارد.
یکی از فاکتورهای حضور سگهای پرسهزن در یک منطقه را منابع غذایی اعلام کردید. آیا غذادهی به این حیوانات منجر به افزایش تعدادشان میشود؟
قبل از پاسخ به این سؤال باید با اصطلاح ظرفیت حمل (Carrying Capacity) آشنا شویم. این اصطلاح به معنای حداکثر ظرفیت یک ناحیه برای پشتیبانی یک گونه است یا به عبارتی دیگر، حداکثر تعداد یک گونه که میتواند بر اساس ظرفیت یک ناحیه در آن زندگی کند. این ظرفیت عددی مشخص در هر منطقه است به نحوی که اگر آن گونه از این ظرفیت فراتر رود، جمعیت شروع به کاهش میکند و برعکس اگر جمعیت آن گونه بنا به هر دلیلی، چون بیماری و ... کم شود، نرخ مهاجرت سگهای اطراف به منطقه و زادآوری موفق افزایش مییابد تا ظرفیت حمل خالی نماند. از طرفی بررسیها نشان داده که اکولوژی سگهای پرسهزن به گونهای است که در حالت عادی، ۳۰ درصد از تولههای متولد شدهشان مولد یعنی ماده هستند و ۷۰ تای آنها نر. در این زمینه مقالات دیگری وجود دارد که نشان میدهد وقتی این حیوانات جمعیتشان کم میشود و خود را در معرض انقراض میبینند، یک کد ژنتیکی در بدنشان فعال میشود تا تولههای بیشتر یا حتی تولههای ماده بیشتری به دنیا بیاورند و مانع از کاهش جمعیت شوند.
برخلاف تصور ساده انگارانه برخی مسئولان، متغیر اصلی ظرفیت حمل، دسترسی به منابع غذایی نیست، بلکه ظرفیت حمل ترکیب پیچیدهای از عوامل اکولوژیک، بیولوژیک و سوسیواکونومیک مؤثر بر سگهاست.
ائتلاف بینالمللی مدیریت حیوانات همدم (ICAM)، در بیانیهای که در جولای ۲۰۲۱ صادر کرده است، تأکید داشته که امکان افزایش جمعیت سگهای پرسهزن با افزایش دسترسی به منابع غذایی و همینطور کاهش جمعیت آنها با محروم کردنشان از دسترسی به منابع غذایی منتفی است. البته این امر در جوامع فعلی و دسترسی آسان به پسماندتر و ... هیچگاه برای سگ پرسهزن رخ نمیدهد. با این وجود، بر فرض محال، اگر حتی سگهای پرسهزن هیچ غذایی گیرشان نیاید، آن وقت با تعدادی سگ گرسنه سر و کار خواهیم داشت که اسکلتهایشان بیرون زده و هیچ چیزی برای خوردن پیدا نمیکنند. آن وقت این حیوانات، همنوعخواری میکنند و حتماً به حیات وحش نیز حمله خواهند کرد. این سگهای گرسنه رفتار خشن و پرخاشگرانه از خود بروز میدهند و احتمال دارد به انسانها حملهور شوند؛ موضوعی که به شدت خطرناک است، بنابراین با اطمینان میتوان گفت غذادهی به سگهای پرسهزن هیچ ارتباطی با افزایش زاد و ولد آنها ندارد. شما یک مقاله علمی یا حتی یک جمله یا پاراگراف علمی هم نمیتوانید پیدا کنید که رابطهای میان غذارسانی و افزایش جمعیت سگها را مطرح کرده باشد. اصلاً اگر غذارسانی به رشد جمعیت سگهای پرسهزن کمک میکند، چرا سازمان محیط زیست در مورد گونههای حیات وحش که در خطر انقراض است، به صورت دستی، غذارسانی انجام نمیدهد تا جمعیت این گونهها را بیشتر و بیشتر کند؟!
طی سالهای گذشته به دلیل افزایش غذارسانی، سگهای پرسهزن بیشتری را میبینیم که قبلاً وجود نداشته است. اگر ادعا میشود، غذارسانی باعث افزایش تعدادشان نمیشود، پس چرا مشاهداتمان چیز دیگری میگوید؟
لزوماً اگر شما تعدادی سگ ببینید که دور منابع غذایی جمع شدند، بدان معنا نیست که جمعیت سگهای ما زیاد شده است، سگها به دلیل حس بویایی بسیار قوی که دارند، میتوانند ۱۵ تا ۲۰ کیلومتر اطراف خود پرسهزنی کنند تا به منبع غذایی برسند، بنابراین ممکن است در کنار یک منبع غذایی، جمعیت سگهایی را ببینید که جمعیت پایدار آن منطقه نباشند و از کیلومترها آنطرفتر سراغ غذا آمده باشند.
پس شاید برای همین باشد که هر کس بر اساس آنچه مشاهده میکند برآوردی راجع به کاهش یا افزایش جمعیت سگهای پرسهزن دارد، یعنی کسی که در نقطهای تعداد زیادی از این حیوانات را میبیند میگوید زیاد شدند و برعکس. حال عدم وجود آمار دقیق از تعداد سگهای پرسهزن چه مشکلاتی را برای برنامهریزی و مدیریت حیوانات خانگی ایجاد خواهد کرد؟
وقتی عدد و رقم دقیق و درستی نداریم، روشن است که هیچ کار مؤثری نمیتوانیم انجام دهیم. نه جمعیت سگهای بالغ را میدانیم و نه جمعیت سگهای نابالغ، حتی نمیدانیم تعداد سگهای پرخاشگر چقدر است؟ اصلاً نمیدانیم در شرایطی که داریم برایش تصمیم میگیریم، مشکل اساسی چیست؟ هاری مشکل اساسی است یا گزش یا مسائل دیگر؟ متأسفانه هیچ سرشماری و پایشی از جمعیت سگهای پرسهزن نداریم و این خود پایه اصلی مشکلات برای حل مشکلات بعدی است.
غذارسانیهای دستی و دلسوزانه به سگها را تأیید میکنید؟ این غذارسانی چه تبعات محیط زیستی به دنبال دارد؟
غذارسانی که در حال حاضر انجام و دیده میشود، غذارسانی مطلوبی نیست. به این دلیل که دوستداران حیوانات، پسماند کشتارگاهی که میتواند هم برای سگها و هم برای محیط زیست آلوده باشد را به این حیوانات میدهند. حتی این پسماندهای کشتارگاهی در حاشیه شهرها نیز میتواند برای حیات وحش دردسر ایجاد کند، چراکه حیوانات وحشی نزدیک این منابع غذایی میشوند و از آن تغذیه میکنند و سلامتشان به خطر میافتد. بنابراین اگر غذارسانی در جای صحیح توسط افراد کاربلد با پروتکل خاص انجام شود هیچ اشکالی ندارد.
چه اقداماتی باید برای کنترل جمعیت سگها انجام شود؟
تقریباً از دهه ۹۰ به بعد، یکسری کشورها که تا پیش از این بر اثر آزمون و خطا برای کنترل جمعیت سگها عمل میکردند راهکارهایی را در دستور کار قرار دادند که موفقیتآمیز شد. یکی از این راهکارهای مؤثر، اجرای برنامه چهار مرحلهای CNVR است، یعنی صید کردن سگها، واکسیناسیون و انگلتراپی، عقیمسازی و رهاسازی آنها در محل قبلیشان. راهکاری که به بسیاری از کشورهای پیشرفته کمک کرد تا علاوه بر کنترل جمعیت این سگها، بیماری هاری را هم به صفر برسانند. اما چرا ما نتوانستیم جمعیت سگهای پرسهزن را کنترل کنیم و هر کاری کردیم نتیجه مثبتی نداشت؟ به این دلیل که اول، هیچ آمار و اطلاعاتی از تعداد این حیوانات نداریم و دوم، کانونهای ورودی آنها را کنترل نکردیم. کانونهایی که یک بخش عمدهاش را سگهای گله تشکیل میدهد. حدود ۸۰ الی ۹۰ میلیون دام در مراتع کشور داریم که به صورت عرفی هر ۳۰ دام، یک سگ گله باید داشته باشد. با یک تقسیم ساده به عددی نزدیک به ۲ تا ۳ میلیون سگ گله میرسیم که اگر ۳۰ درصد این جمعیت را سگهای ماده (مولد) در نظر بگیریم این قابلیت را دارند که جمعیت زیادی حدود ۵/ ۱ تا ۲ میلیون سگ بالغ را به جمعیت سگهای پرسهزن اضافه کنند، موضوعی که ما نادیدهاش گرفتیم. گاهی تلاش شده تا با کشتار سگها، جمعیت آنها کنترل شود؛ اقدامی که هم در کشور ما دیده شده و هم دیگر کشورها، اما در بهترین حالت تنها ۶۰ درصد جمعیت سگهای پرسهزن حذف شده است و ۴۰ درصدی که باقی مانده که اتفاقاً سگهای فرزتر و زرنگتر و عمدتا اگرسیوتر (پرخاشگر) بودند توانستند فرار کنند و طی شش ماه تا یک سال، جمعیت جایگزین را متولد کنند؛ جمعیت جایگزینی که رفتارهای پرخاشگرانه داشته است. در مقابل آن ۶۰ درصد جمعیت سگهایی که کشته شدند، سگهایی آرامتر بودند که به حضور انسانها عادت داشتند. پس چه اتفاقی افتاد؟ ما میتوانستیم جمعیتی از سگهای آرام را کنترل و ثابت کنیم، عقیم کنیم و به جای حذف کردنشان، اجازه انتقال بیماریهایشان به انسانها را ندهیم، اما حذفشان کردیم و جمعیتشان با یکسری سگهای جوانتر و پرخاشگرتر جایگزین شد.
میتوانید مثالی از کشورهایی بزنید که با اجرای برنامه چهار مرحلهای CNVR در زمینه کنترل جمعیت سگها موفق عمل کردند؟
کشور افغانستان تا سال ۲۰۱۷ مشغول حذف فیزیکی سگها بود، اما تا سال ۲۰۲۱ موفق شد با برنامه CNVR ۲۰ هزار سگ را فقط در شهر کابل عقیم کند، نزدیک به ۷۵ هزار سگ را واکسن هاری بزند و این بیماری را ریشهکن کند. کشوری که از نظر اکوسیستم شهری، ساخت و ساز، کوچه پس کوچهها، تولید پسماند و ... شبیه به ماست و اعتقادات مذهبیشان نیز همینطور، به طوری که روی همنشینی سگ در کنار انسانها تأکید و تمرکز ندارند، بنابراین به جرئت میتوان گفت تنها راهکاری که برای کنترل جمعیت سگهای پرسهزن وجود دارد، همین روش CNVR است.
بدون شک کنترل نکردن جمعیت سگها و تغییر رفتارشان به صورت پرخاشگرانه مشکلاتی را، چون انتقال بیماری هاری و ... به دنبال خواهد داشت. چگونه میتوان خطرات بیماریهای ناشی از آن را کاهش داد؟
بر اساس دستورالعملهای معتبر جهانی تنها راه ریشه کن کردن بیماری هاری، واکسیناسیون ۷۵ درصدی تمامی سگهاست، اعم از سگهای پرسه زن و حتی سگهای خانگی. متأسفانه حذف فیزیکی سگها به هر شکل، چه کشتار با سم (که دارد اتفاق میافتد و اسنادش هم وجود دارد) و چه انتقال آنها به پناهگاهها (که با گرسنه و تشنه نگه داشتن سگها شبیه به زندانهای رنجآور و عذابآور است) نمیتوان خطرات بیماری هاری را کاهش داد.
نمایندگان سازمان جهانی بهداشت (WHO)، سازمان جهانی بهداشت حیوانات (WOAH) و دیگر سازمانهای مرتبط بینالمللی بر یک چارچوب جهانی برای حذف هاری به توافق رسیدند تا به چشمانداز استراتژیک رساندن هاری به عدد صفر تا سال ۲۰۳۰ دست یابند. کشور ما نیز متعهد شده تا سال ۲۰۳۰ مرگ و میر ناشی از هاری انسانی را به صفر برساند، اما سؤال اینجاست که مدیران متولی امر در کشور ما چقدر در برابر این تعهد جهانی مسئولانه عمل میکنند؟ در کشور ما دعوا میان سازمان دامپزشکی، شهرداریها و وزارت بهداشت بر سر این است که اصلاً متولی این کار کیست؟! سازمان دامپزشکی زیر بار قضیه نمیرود و میگوید بودجه ندارم، اما به عقیده من بودجه این کار وجود دارد منتها در جای خود خرج نمیشود، چراکه مثلاً قیمت واکسن هاری از نوع حیوانی (برای سگها) رقم کمی است، با این حال به طور جدی و ویژه، واکسیناسیون گستردهای انجام نمیشود تا بیماری هاری را کاهش دهد، در مقابل واکسیناسیون هاری انسانی را که چند ده یوروست رایگان انجام میدهند و بودجه زیادی برایش صرف میشود. این یعنی نوشدارو پس از مرگ سهراب، یعنی درمان بدون توجه به پیشگیری! یعنی اصرار به تکرار اشتباهات.
بر اساس آمارهای وزارت بهداشت، حدود ۷۵ درصد گزشها مربوط به سگهای صاحبدار است، پس باید واکسیناسیون سگهای صاحبدار که بخشی از آنها سگهای گله هستند مورد توجه قرار گیرد و در کنار واکسیناسیون سگهای پرسهزن، برای کاهش و به صفر رساندن هاری تلاش کرد.
آیا با اجرای برنامههای CNVR میتوانیم به نتایج مطلوب برسیم یا اقدامات دیگری نیز لازم است؟
CNVR به تنهایی کارا نیست. من حداقل سه سرتیفیکیت (گواهینامه) بینالمللی در خصوص مدیریت جمعیت سگها و چهار سرتیفیکیت بینالمللی در خصوص هاری دارم و به جرئت میگویم که دو موضوع بسیار مهم دیگر باید مورد توجه قرار گیرد؛ اولی آموزش و دومی مالکیت مسئولانه است. باید گلهداران و باغداران را ملزم کنیم به اینکه سگهایشان را در طبیعت رها نکنند و صاحبان سگهای خانگی در شهرها نیز به هیچ عنوان سگهایشان را بدون قلاده بیرون نیاورند. اینها بخشی از قوانینی است که سه الی چهار سال پیش به عنوان لایحه منع حیوان آزاری تنظیم و در دولت هم مصوب شده است، اما در مجلس در بایگانی خاک میخورد، بنابراین اگر واقعاً فکر میکنیم که امروز موضوع سگها اولویت دارد و مشکلات محیط زیستی و سلامت مرتبط با آن نیز باید حل و فصل شود، نباید این لایحه در مجلس به صورت بایگانی شده باقی بماند.
هم کودکان و هم بزرگسالان نیاز دارند با زبان بدن سگها آشنا شوند تا اگر این حیوانات رفتار پرخاشگرانهای داشتند و به آنها حمله کردند، آگاه باشند که به چه نحوی باید عکسالعمل نشان دهند. آموزشی که متأسفانه فاقدش هستیم! این در حالی است که در کشوری، چون فیلیپین در کودکستانها و مدارس، آموزش این موارد داده میشود تا کودکان و نوجوانانشان را در برابر خطرات احتمالی واکسینه کنند.
اردیبهشت ماه امسال مقام معظم رهبری در جمع علمایی که در کنگره بینالمللی امام رضا (ع) حضور داشتند درباره موضوعاتی که در دین ما بدان تأکید شده اشاره کردند و مثالی از رعایت حقوق حیوانات نیز زدند، موضوع مهمی که در کشور ما مغفول مانده است، اما غربیها روی آن به درستی و به خوبی کار میکنند. ما در مجموعه «سمدا» تلاش میکنیم تا در مورد حقوق حیوانات مبتنی بر فقه شیعه اقداماتی را انجام دهیم و لازم است که مسئولان امر برای هر چه بهتر انجام شدن کارها پای کار بیایند.